پایه :هفتم
نام مدرسه: محجوب
استان :اصفهان
شهرستان: نجف آباد

من در روز ۵ دی ماه سال ۸۹ پا به جهان گشودم. از همان کودکی دوست داشتم مانند بزرگتر ها باشم، مانند آنها رفتار کنم، مانند آنها صحبت کنم، مانند آنها بنویسم و فکر کنم.

من فردی کنجکاوم که همیشه دلم میخواهد چیز های جدیدی بیاموزمو چیز های تازه تجربه کنم.
من دختری بودم که چون میخواستم مثل بزرگتر ها باشم دردسر های زیادی برای خودم درست کردم .
من کسی بودم که عاشق کتاب خواندن بود و آنقدر یک کتاب را میخواند که حفظ میشد .

 اگر یک روز کتاب نمیخواند انگار یک چیز کم بود. شاید برای همین بود که به نوشتن علاقه مند شدم و به سراغ داستان نویسی و بعد ها انشا نویسی رفتم . در دوران ابتدایی من شادترین بودم. کسی که می‌توانست مثل بزرگتر ها بخواند بنویسد و یا ریاضی کار کند. اکنون در دوران راهنمایی هستم. دوراه ای میان کودکی و بزرگسالی . خوشحالم که مهارتهای بسیاری را یاد گرفتم. میتوانم در یک کافه کار کنم و آنرا اداره کنم. یا کارهای کامپیوتری را انجام دهم. دوست دارم در رشته ی شبکه و نرم افزار تحصیلم را ادامه دهم و یک مهندس کامپیوتر حرفه ای شوم و فردی موفق برای جامعه شوم.