درسا سادات حسینی
Dorsa Sadat Hosseini

درساسادات موسوی هستم. متولد سال 1387 تا جایی که یادم میاد و ذهنم یاری میکنه، همیشه داشتم مینوشتم. اولین داستانم را کلاس دوم نوشتم. درباره یک مرد فضایی عجیبوغریب که یک هواپیمای شکلاتی داشت. همون سال جایزه بردم. حس کردم دیگه یه پا ویکتور هوگویی چیزی شدم. پس نوشتم و نوشتم اما انگار با بزرگ شدنم از اون درسایی که فکر میکرد هوگوی دومه، فاصله گرفتم. میترسیدم نکنه داستانم بد باشه؟ نکنه همه به من بخندن؟پس فاصله گرفتم تا اینکه توی کتابخانه حسنیه ارشاد یه کلاس نویسندگی خلاق راه افتاد. اونجا بود که معلمم دوباره من را با کاغذ و قلم آشتی داد. نوشتم و نوشتم. دلنوشته. رمان. خاطره. داستانک. بهتر نوشتن را یاد گرفتم .فرازوفرودهای داستانهایم را درست کردم. یادگرفتم فکراولیه بنویسم. نمودارداستانی بکشم. فیلم نقد کنم. حالا شاید نتونم خودم را نویسنده معرفی کنم. شاید اون قدرها معروف نشم که منو هوگوی زمانه معرفی کنن، اما نوشتن همیشه برای من راهی برای فرار از واقعیت و راه تشکیل یک دنیای منحصربهفرد توی ذهنمه.