روز زایش مهر
روز وحدت و همبستگی
روز پیروزی نور با تاریکی
از خردسالی شب یلدا، شب چله یا آخرین شب آذرماه را جشن گرفتیم. دورهم جمع شدیم، خندیدیم، هندوانه و آجیل خوردیم و قصه گوش کردیم پای کرسی یا دور مجمعِ یا میز یا…این شب چون نوروز و سیزده به در یا چهارشنبهسوری گویی ولولهای در جان میاندازد که این شب را باید خندید باید رقصید باید شاد بود مهر ورزید تا خدا رحمت و مهرش را نصبمان کند. اما چرایی و دلیلش را چند نفرمان میداند؟ همه عجله داریم برنامهای برای این شب داشته باشیم جایی باشیم فقط تنها نباشیم و خوش باشیم. گویی در خونمان است چنین فرهنگی اما چرا؟
پس گوش کنیم به روایات گوناگون:
۱-از آغاز مبنای سنجش زمان، نوروز بوده و این شب نوده نام گرفت یعنی نود روز به نوروز مانده! در چنین شبی در غاری تاریک و سرد در کوه البرز مهر یا میترا از آناهیتا (الهه باروری) زاده شد. وای چه شبی بوده آن شب و چه ساعت فرخنده و خجستهای! چنین شبی را روز زایش مهر نامیدند آنهم در دل تاریک و سرد آغاز زمستان. درست در همین شب در دل همه مردم ایران، اصیلترین و نجیبترین نژاد مهر طلوع میکند تا این درازترین شب سال را با تفاوت فقط یک دقیقه، صبح کنند تا مبادا سردی و بیمهری سایه افکند. چه زیبا نیاکان ما قصه بافتند و آیینی از خود بهجا گذاشتند که دیگر ممالک از آن وام گرفتند. مثل کریسمس.
دی در اوستا به معنی آفریننده و بنمایه دادار به معنای خدای است. یلدا نیز به معنی تولد و میلاد و به عبارتی به معنای پیوند و همبستگی است و قابلپذیرش و این رسم و آیین به هفت هزار سال پیش برمیگردد. به خود میبالیم با داشتن چنین تمدنی که بر مهرورزی و عشق و گرمای خورشید صبحگاه اول دی بناشده است چنان تمدنی که دیگران از آن وامدارند.
در این شب کسی تنها نمیماند که تنهایی چون همان شب و تاریکی و شر و جشن و دورهم جمع شدن چون نور و روشنایی است و خیر. مهر در جمع گرم خانواده یا دوستان، گویی صدچندان میکنند.
۲- به عبارت اسطورهای، شب یلدا به خاطر همان یک دقیقه طولانیتر شدن، تاریکی و شر است که مردمان بامحبت به یکدیگر و خوردن میوه تابستانی یعنی هندوانه و میوههای خشکشده مثل برگه هلو و زردآلو و شیرینی گرم گرفتن و قصه گفتن، تا طلوع صبح بیدار میمانند و تاریکی و شب را شکست میدهند. شب پیروزی نور و مهر بر تاریکی و شر و زایش مهر.
۳- به روایتی دیگر در چنین شبی عروسی ماه و خورشید نیز بوده است. جالب است در افسانههای کهن خورشید هرگز نمیمیرد و همیشه شاد است و بخشنده. بر این باورند که ماه مرد و خورشید زن است. ماه همیشه عاشق خورشید است اما هیچوقت به او نمیرسد پس ماه تصمیم میگیرد از زهره کمک بگیرد. زهره ماجرا را به خورشید میگوید و در چنین شبی عروسی میکنند و فردای آن روز خورشید یک دقیقه دیرتر طلوع میکند.
۴- و اما شب چله
نام دیگر چنین شبی، شب چله است بر مبنای نجوم. ننه سرما دوازده پسر دارد اما دو پسرش، دو برادر زمستانی چله بزرگه و چله کوچیکه زاده زمستان هستند و سرما تولید میکنند و در زمستان حکومت میکنند. چله بزرگه عاقل و فهمیده و چله کوچیکه شیطون و بازیگوش است. در حکومت چله بزرگه همه در آرامشاند یعنی از اول دی تا ده بهمن اما در زمان حکومت چله کوچیکه، همه در رنج و زحمتاند دقیقا از ده بهمن تا آخر بهمن.
بیتوجهی چله کوچیکه باعث میشود حاکمی ظالم به او حمله کرده و او را در کوه یخ زندانی کند. ننه سرما برای نجات فرزندش راهی میشود درست در ده بهمن که جشن سده برگزار میشود برای پیروزی ننه سرما. ننه سرما با نفس گرمش چله کوچیکه را آزاد میکند که مصادف با اول اسفند است و کمکم نوید بهار به گوش میرسد. در این هنگام ننه سرما به عشق دیدن عمو نوروز هرروز خانه آبوجارو میکند که همان خانهتکانی دل و بعد خانهتکانی است و منتظر عمو نوروز میشود. اما عمو نوروز وقتی میآید که ننه سرما خواب است پس برایش نقل و نخودچیکشمش و دستهای گل میگذارد و میرود. این چرخه هرساله ادامه دارد و ننه سرما و عمو نوروز هرگز به هم نمیرسند اما عشقشان همیشه ابدی است و امیدوارند .
۵- اما روایت دیگر جنگ ننه سرما و عمونوروز است. عمونوروز با چهل سربار دلاور به جنگ ننه سرما میرود تا ده بهمن و هرروز یکی از سربازانش از پا درمیآید. بعد ده بهمن با بیست سرباز راهی میشود تا آخر بهمن که درنهایت اول اسفند پیروز میشود و نوید فرارسیدن بهار را سر میدهد.
بر لشکر زمستان نوروز نامدار کرده است رأی تاختن و آغاز کارزار
منوچهری
جالب است چنین روزی تعطیل بوده و کار و خونریزی و کشتن حیوانات و جنگ ممنوع بود.
۶- اما روایت درخت سرو
درخت سرو که به شکل بتهجقه وارد هنر ایرانی شده، در باور نیاکان ما سمبل راستقامتی و ایستادگی و قدرت در برابر تاریکی و سرماست چراکه در فصل سرد زمستان هم همچنان سبز است. در چنین شبی هر کس آرزویی دارد جلوی درخت سرو میایستاد و آرزویی میکردد و پیمان میبست که درخت سروی بکارد و چه زیبا فرهنگ درختکاری و احترام به طبیعت و قدردانی پاسداشت میشد.
۷- اما چگونه این آیین مهرورزی به کشورهای دیگر رفته؟
۴ هزار سال پیش در مصر شب چله را شب زایش خورشید میدانستند و دوازده روز جشن میگرفتند و پیروزی نور بر تاریکی را گرامی میداشتند. از دوازده برگ نخل برای تزئین مکان جشن استفاده میکردند و آغاز سال را با آغاز زمستان برابر میدانستند. امروزه هم هنوز در بخشهایی از روسیه چنین شبی را با پخش شیرینی همراه گرفتن فال و بازی جشن میگیرند. یهودیان نیز در چنین شبی نیایش میکنند و تمام شب را بیدار میمانند. همینطور میگویند که در چنین شبی مسیح به دنیا آمد ولی برای همزمانی با جشن مهر ایرانیان مسیحیان ده روز دیرتر جشن میگیرند. همینطور درخت کاج از درخت سرو وام گرفتهشده و همینطور بابانوئل از عمونوروز.
۸- حکیم ابوالقاسم فردوسی و بهره در شب یلدا
بعضی معتقدند که عروسی رستم و تهمینه در چنین شبی اتفاق افتاده بنابراین شعر:
چو یک بهره از تیره شب درگذشت شباهنگ بر چرخ گردون بگشت
بهره را هشت ساعت میدانستند و دو بهره از شبانهروز یعنی ۱۶ ساعت تاریک است که این یعنی شب یلدا.
۹- شب چله و شب چره
از طرفی بعضی شب چره را با شب چله اشتباه میگیرند. شب چره از قدیم میان اقوام مختلف ایرانی رایج بوده که شبها بعد از صرف شام دورهم جمع میشدند و آجیل و شیرینی میخوردند و گرم میگرفتند. این خود نشان از همبستگی و وحدت مردم ایران دارد. این رسم هنوز هم در بعضی روستاها و شهرها جریان دارد و شب چله یکی از این شب چره هاست. چه پیوندها که در این شبها بستهشده و دو دلداده به دیدار هم رسیدند و مشکلی با دست بزرگان و ریش سپیدان حلشده است.
فصل رویش افتخار دارد که چنین شب ارجمند و باستانی ایرانی را به همه نوجوان این مرزوبوم و خانوادههای ایرانی تبریک گفته و شبی پر از مهرورزی و شادی و بهروزی را آرزو دارد. وظیفه تکتک ماست که این آیین و رسوم باستانی را پاسداشتِ و به دیگران منتقل کنیم.
دریغ است که ایران ویران شود کنام پلنگان و دیوان شود
چون ایران نباشد تن من مباد بدین بوم و بر زنده یکتن مباد
حکیم ابوالقاسم فردوسی