نخستین نوید نوروز

خدایا چنان کن که هر روز ما، همه سبز باشد چو نوروز ما.

فر فرخنده و فرح‌انگیز فروزش فروردین ما را فرامی‌خواند تا این آمدوشد را فرخنده‌باد گوییم. بی‌گمان، فروهرها به زمین فرود آمده‌اند که بر ما فروخوانند تا از این جشن فرزانگی آموزیم و در پرتو آن فروزنده شویم و در فرجام، فروشسته، سال نو را آغاز کنیم. فروزان‌فران از فروگفتن فهم هیچ فرهنگی فروگذار نمی‌کنند.

پژوهشگران بر این پندارند که پیدایش گیتی در بهار است؛ بدین‌گونه، نوروز نخستین روز آفرینش است که آفتاب طلوع کرد و زمان با آن آغاز شد. پی و پایه این پرداخت، بر این اندیشه استوار است که پروردگار پیوسته انسان را پند داده که چون بهار، بیدار و هوشیار و پربار باشد، و این سخن دیروز و امروز و منسوخ و مرسوم نیست. برای آن‌که دل را بهاری کنیم و این مهمان را پذیرا باشیم، باید درون را از پنج دیو بخل، رشک، ریا، آز و انتقام خالی کنیم و شیوه پاک‌نیتی و عیب‌پوشی و صلح و مدارا را در پیش گیریم؛ زیرا دل جایگاه مهر، پایگاه عشق، بزنگاه لطف و خانقاه شادی است و الهام‌بخش آزادی و آبادی. بهار، پیام‌آور ایثار و وفاداری و شوق و فداکاری است تا انسان راست‌قامت، هم‌سخن با سبزه تازه، رسته شود، به مرام مهرمندی به سرزمین لطف پای نهد و در کلبه دوستی جای گیرد. نوروز، فراخوان یادآوری اندیشه نو است. نسیم نوروز، نه‌تنها شکوفه را شکفته می‌سازد، دل آدمی را نیز شکوفا می‌کند.

نوروز، برترین هنگام گفت‌وگوی هستی با ما است تا با نخستین اشاره و کنایه بهار، همچون سبزه، سرسبز شویم و دل خود را نوروزی کنیم تا در این ساعت، این انسان آن‌سان شود که پیر برنادل نهانی ما بیدار شود و با دریافت آگاهی‌های نوروزی، هوشمند شویم، خود را سبک کنیم، گوش شنوا و چشم بینا را فراخوانیم، تروتازه چون شبنم صبحگاهی سحرخیز، تا بذر نوروزی در کشتگاه مالامال از شوق و سراپا از ذوق وجودمان جوانه زند.

آن زمان، یک چاه شوری از درون
به ز صد جیحون شیرین از برون
(مولانا)

فرنام پیک چنین است: «سرت سبز و دلت خوش باد!»

دستاورد این عشق و دلدادگی، بنای محبت است تا دشمنی را بشوید، دوستی را بپوید، نیکی را بگوید، غم را بروبد، شادی را بجوید، مهربانی را ببوید، زیبایی را ببیند و در خانه صلح و آشتی را بکوبد.

پیام بهاری

از همان زمان ناپیدایی پیش از تاریخ، که مردمان زیرک و باهوش این آب و خاک اهورایی به راز جاودانه سخن گیاهان ره جسته‌اند، پاکی و پارسایی و سیرچشمی را پی و پایه یک زندگی همراه با ایمنی و شادی دانسته‌اند. آنان به رمزهای شگفت‌انگیز رویش دوباره طبیعت در آغاز فصل جدید زندگانی، ژرف‌تر نگریسته‌اند. بر پایه همین نگرش، یک کوله‌بار آموزه از بهار آموخته‌اند و برای ما به میراث نهاده‌اند تا از آن بیاموزیم:

این بهار نو، ز بعد برگ‌ریز
هست برهان وجود رستخیز
(مولانا)

ایران‌شناسان بر این نکته پای می‌فشارند که ایران بدون نوروز بی‌معنا است و نوروز بدون هفت‌سین ناتمام. ایران با نوروز، برجسته و بالنده می‌شود. آغاز این گفت‌وگو، پیوند انسان با گیاه است که از خاک برمی‌خیزند و به‌سوی آسمان می‌روند.

در پهنه رویش سبزه و درخت، در پای سرو می‌نشینیم که استوار ایستاده و بازگو می‌کند از هیچ‌کس طلب نیاز نکنید و بر همین باور، شاخه‌های خود را نه به‌سوی کسان، که به‌سوی آسمان دراز کرده است. او به این خودباوری و خوداتکایی دست یافته که دست نیاز به‌سوی کسان نکند دراز. او ره‌پوی فرش تا عرش و خاک تا افلاک است.

سرو بلندم، تو را راست نشانی دهم
راست‌تر از سروقد، نیست نشانی راست
(مولانا)

در روزگار ما، پس از هزاران سال، بازتاب این اندیشه را می‌بینیم؛ بدین‌گونه که برگ درخت افرا، نشان کشور کانادا است؛ برگ زیتون، نماد صلح و آرامش است؛ پرچم لبنان به سرو آراسته است و پرچم عربستان به نخل، که آرزوی پیروزی است. در افسانه‌ و اسطوره‌ها می‌خوانیم آدم و حوا با پای نهادن بر خاک، با برگ انجیر خود را پوشاندند و حضرت یونس، پس از رهایی از دریا، در خشکی به زیر برگ کدو پناه گرفت.

و زرتشت، پیامبر راستی و نیکی، مردمان را آواز داد: «هرکس گندم کارد، شادی افشاند.»

اعتدال، شیوه برترین

بهار در پرتو اعتدالش، برترین فصل‌ها است و این‌گونه است که دفتر نوروزی ما را می‌آموزد تا چگونه دانه‌های افلاک در این خاک، شکر یزدان شادآفرین به‌جای آوریم و از زمین و زمان بیاموزیم:

من دانه افلاکم، یک چند در این خاکم
چون عدل بهار آید، سرسبز شود دانه
(مولانا)

و این همه میسر نمی‌شود، مگر پای در رکاب خورشید و گام در مسیر درخت بگذاریم؛ که یکی بی‌منت روشن می‌سازد و دیگری بی‌منت سایه می‌گسترد، و همه این‌ها در پرتو فرهنگ نوروزی است. شادی فراگیر در ذهن ما آشیانه می‌کند و بر زبان ما جاری می‌شود؛ همانند آفتاب و بسان باران، تا در شگفت‌آهنگ‌ترین نظم گیتی، بر همه، گرمی و نور و طراوت بخشیم و در پی هیچ چشمداشتی نباشیم.

شاخ سرسبز و چمن دلشاد است
عالم از عدل بهار آباد است
(مولانا)

بزم‌ها و رسم‌های ملی ایران بازگو می‌کند که این گفتن و خندیدن، نشستن و نوشیدن، در فرهنگی مهرورز همراه با پیام‌های پنهانی است.

سبزه، نماد زندگی

سبزه در دیگر فرهنگ‌ها نیز عموماً بازتابی از زندگی و شادابی دارد. پیوند میان رَستن، رِستن، رستاخیز و راستی، یک ویژگی انسان را در دل دارد. در اندیشه و ادبیات ما، سبزه را نماد خرمی و جاودانگی دانسته‌اند و خضر را تبلور زندگی ازلی و ابدی. واژه «خضر» به معنای سبز است. حافظ هم بدین‌گونه یادآور شده:
«هر که را با خط سبزت سر سودا باشد، پای از این دایره بیرون ننهد تا باشد.»

در زبان پشتون هم «شین» به معنی سبزه است و کسانی که سفره هفت‌شین می‌گسترند، باورشان آن است که هفت‌شین سخن از هفت خرمی زندگی می‌گوید که در پی دیدار آن‌ها بیداری ما فراهم می‌شود. دهخدا نیز می‌گوید: «درختچه‌ای هست در چابهار و نیکشهر به نام بیدار که برگ‌های آن را دیدار نامند. این درختچه به سرعت تکثیر می‌شود و تا ۵ متر قد می‌کشد.» (لغت‌نامه دهخدا، چاپ ۱۳۴۸، ص ۴۷۴)

بی‌سبب نیست که گستره زندگی آدمی را «گنبد خضرا» گفته‌اند؛ زیرا این سخن هستی است که ابر می‌بارد، خورشید می‌خندد، سنگ گرم می‌شود و خاک نرم، تا دانه از زمین بروید و برگ و بار دهد. آغاز کار همه این‌ها در بهار است و پیشینیان بهار را «به‌آر» گفته‌اند. سخن پنهانی درختان به انسان‌ها این است: «ای همانند من راست‌قامت، اگر راستی را که همسایه کوچه‌به‌کوچه درستی است پیشه خود کنی، بر جهان چیره خواهی شد.» گویندگان یادآور شده‌اند: «راستی کن که راستان رستند، در جهان راستان قوی‌دستند.»

و بدین‌گونه در روز نو از ماه نو و در سال نو، هستی ما را دعوت می‌کند که همانند پروردگار، همه چیز را نو سازیم:

روز نو و شام نو و باغ نو و دام نو
هر نفس اندیشه نو، نو خوشی و نو غناست
(مولانا)

چنین انسانی برای رستاخیز آماده است و از رخدادها نمی‌هراسد و با پشتوانه مستحکم راستی و درستی، به استواری زندگی را گزارش می‌کند و عمر را درمی‌نوردد.

نشین راست با هر کس و راست‌خیز
مگر رسته گردی تو در رستخیز
(سنایی)

این شیوه زیست و سخن آب و خاک و باد، دورنمایی از برترین آرمان‌های بشری را بر ما به نمایش می‌گذارد و آن «دادگری» است که فروردین فرمانروای آن است.

بیار مژده که برداشت عدل فروردین
تفاوتی که بدی میان لیل و نهار

این کنایه‌ها و اشاره‌ها، جورچینی فراهم می‌سازد تا دل انسان راست‌قامت و نیک‌اندیش، از پرتو روزگار صیقل خورد و جز مهر و عشق و زیبایی و صلح، چیزی در آن جای نگیرد.

اشتراک گذاری پست:
سایر اخبار و رویدادها :
Scroll to Top